دیباچه چیست و چگونه می توان آن را نوشت؟
- 12 مرداد 1401
- آموزش آکادمیک
گاهی اوقات شروع یک کتاب ممکن است گیج کننده به نظر بیاید. برخی از آثار پیش از متن اصلی دارای مقدمه، پیش درآمد، تقدیرنامه و دیباچه هستند. برای اینکه راز و رمزهای مربوط به آغاز یک کتاب را برای شما ساده کنیم؛ به بررسی چرایی وجود دیباچه و نحوه نوشتن آن میپردازیم. بنابراین در ادامه با شبکه مترجمین راستین همراه باشید.
تعریف دیباچه و ویژگی های آن
دیباچه (Prologue) قبل از فصل اول یک رمان میآید و بخشی از روایت است که به تنظیم داستان اصلی کمک میکند. همچنین اطلاعات حیاتی را ارائه میدهد و خواننده را برای آنچه در ادامه خواهد آمد، آماده میکند. دیباچه از بخش عمده داستان جدا است؛ اما همچنان مهم میباشد.
اگر خواننده آن را نادیده بگیرد؛ برخی از اطلاعات کلیدی که بعداً در کتاب ارائه میشود را از دست خواهد داد. این بخش در نمایشنامههای یونان باستان، معادل اولین کنش یک نمایشنامه بود. خود واژه Prologue از کلمه یونانی Prologos گرفته شده که به معنی "قبل از کلمه" میباشد.
هدف دیباچه چیست؟
دیباچه ها به دلایل مختلفی در آثار داستانی مورد استفاده قرار میگیرند. آنها به نویسنده امکان میدهند تا اطلاعات حیاتی را در مورد مناقشات داستانی، شخصیتهای اصلی یا لحن و معنای کلی قصه در اختیار خواننده قرار دهد. در ضمن این بخش میتواند جزئیات مهمی در مورد پیش زمینه داستان و توضیحات اساسی (البته به صورت محدود) را ارائه دهد.
از آنجاییکه دیباچه بخش جدایی از کتاب است؛ لذا نویسنده آزادی بیشتری برای نوشتن آن دارد. به عنوان مثال معمولاً مرسوم است که یک دیباچه از نگاه شخص ثالث نوشته شود. ممکن است هرگز این دیدگاه دوباره در کتاب مورد استفاده قرار نگیرد؛ اما قطعاً در جایی از کتاب به آنچه در دیباچه آمده است، اشاره میشود.
یک دیباچه خوب باید:
- تا حدی وقایع کتاب را پیش بینی کند.
- یک شخصیت اصلی را معرفی کند؛ حتی اگر تنها به ذکر نام او بسنده شود یا گذرا به وی اشاره گردد.
- برخی اطلاعات حیاتی را در مورد پیشینه شخصیت قصه ارائه دهد.
- حال و هوای مابقی داستان را تنظیم کند.
- اطلاعاتی در مورد دنیای داستان، کشمکشها، دوره زمانی یا حوادث تحریک کننده اثر ارائه دهد.
برخی از منتقدان و ویراستاران ادبی فکر میکنند که نوشتن دیباچه از استحکام کلی داستان میکاهد و باعث میشود اثر شروعی ضعیف داشته باشد. با این حال خوانندگان میدانند که این بخش هم جدا از داستان است و هم جزئی از آن به شمار می رود. به همین دلیل اگر نویسنده در نوشتن دیباچه افراط نکند، و آنچه مینویسد در خدمت داستان باشد و بتواند خواننده را جذب کند؛ اتفاقاً بسیار مطلوب است و خواننده را به خواندن ادامه رمان ترغیب میکند.
دیباچه چه تفاوتی با پیش درآمد و پیشگفتار دارد؟
دیباچه در حال و هوای کلی داستان است و بخشی از موضوع اصلی کتاب به شمار میآید. همچنین به اندازه خود داستان، خیالی و ساختگی است و در خدمت یک یا چند مورد از اهداف بالا قرار دارد. دیباچه جزء ابزارهایی محسوب میشود که تنها در رمانها، نمایشنامهها و فیلمها به کار میرود. این بخش نقطه مقابل گفتار پایانی یا موخره (Epilogue) کتاب در نظر گرفته میشود که معمولاً جزئی از پایان رمانها است.
پیش درآمد (Foreword) معمولاً در مورد خود کتاب یا نویسنده آن است که معمولاً توسط نویسنده دیگری یا یک فرد برجسته آشنا با داستان، ژانر یا موضوع نوشته میشود. پیش درآمد در کتابهای داستانی و غیرداستانی در بخش مقدماتی کتاب میآید.
نویسنده در پیشگفتار (Preface) معمولاً از کسانیکه ممکن است در نوشتن این کتاب به او کمک کرده باشند قدردانی میکند و مواردی که سبب نوشتن کتاب شدهاند را بر میشمرد. پیشگفتار در کتابهای داستانی و غیرداستانی یافت میشود.
حتما بخوانيد: نحوه نوشتن پیشگفتار کتاب
نحوه نوشتن دیباچه
تصمیم گیری برای نوشتن دیباچه، احتمالاً سختترین بخش ماجراست. قبل از اینکه تصمیم بگیرید که آیا کتاب شما به دیباچه نیاز دارد یا خیر؛ بهتر است سوالات زیر را از خود بپرسید:
- آیا اطلاعاتی وجود دارد که خواننده باید قبل از شروع به خواندن داستان از آنها اطلاع داشته باشد؟
- آیا میتوانید آن اطلاعات را به صورت قانع کننده و مختصر ارائه دهید؟
- آیا اطلاعات موجود را نمیتوانید در فصل آغازین کتاب بیاورید؟
اگر پاسختان به همه این سوالات مثبت است؛ احتمالاً کتاب شما به این بخش نیاز دارد. اما اگر جوابتان به هر کدام از پرسشهای فوق منفی است؛ بهتر است درباره نوشتن دیباچه تجدید نظر کنید.
1. از دیباچه برای معرفی جزئیات کلیدی استفاده کنید
یک دیباچه باید زمینه را برای داستان آماده کند؛ پس ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- معرفی شخصیتها و موضوعات مهم.
- آماده کردن پیش زمینه مورد نیاز برای دنبال کردن روایت اصلی.
- ارائه برخی اطلاعات در مورد دنیای داستان به مخاطب.
نمونهای از یک دیباچه که به شکل خوبی نوشته شده؛ مربوط به کتاب "ستون های زمین (The Pillars of The Earth)" اثر کن فالت (Ken Follet) است. در اینجا دیباچه یک کشیش، شوالیه و راهبی را به تصویر میکشد که توسط معشوقه مردی که اعدام کردهاند، مورد نفرین قرار گرفتهاند. این بخش حال و هوای دنیای داستان که مربوط به قرون وسطی است را تعیین میکند و اطلاعات زمینهای مهمی را در مورد داستان در اختیار خواننده قرار میدهد.
2. توجه خواننده را با اشاره به چیزهایی که در آینده میآیند، جلب نمایید
دیباچه اولین قسمت از رمان شماست که هر کسی آن را میخواند؛ بنابراین باید تا جاییکه میتوانید آن را جذاب بنویسید. پس بهتر است به اتفاقاتی که قرار است در طول داستان رخ دهند، اشاره کنید. مثلاً در کتاب "پل های مدیسون کانتی (The Bridges of Madison County)"، دیباچه در زمان حال اتفاق می افتد؛ اما فصل اول داستان به گذشته باز میگردد. هدف در اینجا تنظیم یک سناریوی جذاب و پرسیدن این سوال است که چگونه به اینجا رسیدیم؟
این فرمت بازگشت به گذشته (فلش بک)، روشی مناسب برای فراهم کردن زمینه برای نوشتن دیباچه است؛ زیرا این امکان را برای شما ایجاد میکند تا مستقیماً دست به کار شوید. این امر باعث میشود تا خواننده از همان لحظات اول شروع خواندن کتاب، در حال و هوای روایت قرار بگیرد. این روش عموماً علاقه خواننده را جذب میکند و او را به خواندن داستان وا میدارد. در ضمن شما میتوانید هر زمان که خواستید دیباچه را به پایان برسانید و خواننده را به حال خود رها کنید تا خود او حدس بزند چه اتفاقی قرار است بیافتد؛ در این صورت تنش قصه به حداکثر میرسد.
3. دیدگاه متفاوتی بیان کنید
از آنجاییکه بدنه اصلی داستان، دیدگاه راوی یا قهرمان رمان را روایت میکند؛ لذا شما میتوانید از دیباچه به عنوان مکانی برای ارائه دیدگاهی متفاوت نسبت به داستان استفاده کنید. مگر اینکه کل رمان شما از دیدگاههای مختلفی نوشته شده باشد؛ در غیر این صورت استفاده از دیدگاهی متفاوت در دیباچه، واقعاً آن را برجسته میکند.
به عنوان مثال دیباچه کتاب "لولیتا (Lolita)" اثر ناباکوف (Nabokov) از دیدگاه یک روانپزشک خیالی نوشته شده که شخصیت هامبرت (Humber)، قهرمان و راوی داستان را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در این حالت، این دیباچه نقش یک ابزار قاب بندی را برای ادامه داستان دارد. در ضمن همین نوشته به ناباکوف امکان میدهد تا دیدگاهی متفاوت نسبت به روایت اول شخص، درباره شخصیت اصلی داستان ارائه دهد.
4. اطلاعات زیادی ارائه ندهید
با وجود اینکه پیش زمینه داستان بسیار مهم است؛ اما شما باید اطلاعات مختصری که واقعاً برای خواننده مفید هستند را در اینجا ارائه دهید. پس دیباچه نباید صرفاً توضیحی باشد که در آن شما به تفصیل اطلاعاتی را در مورد شخصیتها، محیط و پس زمینه داستان ارائه دهید؛ بدون اینکه این موارد بخشی از موضوع اصلی باشند. چنین چیزی برای خواننده خسته کننده خواهد بود. زیرا ممکن است جزئیاتی را در اختیار وی قرار دهد که هیچ ضرورتی ندارند و تنها پیش زمینه ذهنی او را به هم میریزند.
از اینرو در هنگام نوشتن دیباچه، تنها بر روی جزئیات کلیدی تمرکز کنید که خواننده برای دنبال کردن داستان به آنها نیاز دارد. در صورت امکان، اصل "نشان دهید اما نگویید" را در ذهن داشته باشید. این اصل به معنای روایت داستان از طریق اعمال، گفتار و افکار شخصیتهاست؛ نه اینکه مستقیماً به خواننده بگوییم که چه چیزی دارد اتفاق میافتد.
به عنوان مثال به جای توضیح مکانی که داستان در آن جریان دارد؛ میتوانید صحنهای را خلق کنید که حال و هوای آن مکان را به ذهن متبادر میکند. چنین چیزی میتواند شبیه یک بده بستان مبهم در فضایی مخفی در یک رمان جاسوسی باشد. یا شخصیتی که در یک داستان فانتزی، از ساختار معماری قلعه جادوگر، شگفت زده میشود. در واقع اصل این است که اطلاعات کافی برای خلق دنیای داستان، مضامین و حال و هوای رمان را به خواننده ارائه دهید؛ اما او را با جزئیات غیرضروری سردرگم نکنید.
5. آن را کوتاه نگهدارید
دیباچه چاشنی کل رمان به شمار میآید؛ بنابراین نباید خیلی طولانی باشد. مهم این است که خواننده را جذب کند. به همین دلیل بهتر است روی یک صحنه جذاب یا حداکثر روی چند صحنه مرتبط تمرکز نمایید. دیباچه طولانیتر باعث میگردد تا پیش زمینههای بیشتر یا داستانهای فرعی بیان گردد که ممکن است باعث گیج شدن خواننده شود. در ضمن اگر رمان شما به فصول مختلف تقسیم میشود؛ این بخش نباید طولانیتر از فصلهای دیگر باشد و معمولاً تنها چند صفحه کافی است.
6. بر روی ویرایش دیباچه وقت بگذارید
به احتمال زیاد دیباچه اولین چیزی است که خواننده میبیند؛ اما لازم نیست اولین چیزی باشد که مینویسید. در واقع زمانیکه به طور کامل روی بقیه قسمتهای داستان کار کردید؛ نوشتن و ویرایش دیباچه برایتان آسانتر میشود. به این ترتیب دقیقاً میدانید که باید در اینجا چه چیزی را بنویسید تا بیشترین تاثیر را روی خواننده بگذارد.
بنابراین هنگام نوشتن پیش نویس رمان، زیاد بابت دیباچه نگرانی نداشته باشید. ممکن است در ابتدا یک نسخه تقریبی هم کارتان را راه بیاندازد. پس در صورت نیاز همیشه میتوانید در طول فرآیند ویرایش، دوباره آن را مورد بررسی قرار دهید. در غیر این صورت بهتر است روی کمکهای تخصصی حساب باز کنید.
سخن پایانی؛ آیا کتاب شما به دیباچه نیاز دارد؟
اگر هنوز نمیدانید که آیا کتاب شما به دیباچه نیاز دارد یا خیر؛ بهتر است چند رمان مورد علاقه خود که با این ساختار شروع میشوند را پیدا کنید و بخوانید. احساسات خود را در مورد اینکه این بخش چگونه با خط داستانی در ارتباط است را مورد ارزیابی قرار دهید. این همان احساسی است که شما میخواهید در خوانندگان خود به وجود آورید.
پس نکات بالا را رعایت کنید تا بتوانید بهترین بهره را از نوشتن دیباچه ببرید. به غریزه خود اعتماد کنید؛ به احتمال زیاد غریزه شما بهتر میداند که آیا کتابتان نیازمند نوشتن این بخش است یا خیر. امیدواریم این مطلب بتوانند در تشخیص مسیر درست به شما کمک نمایند؛ منتظر شنیدن نظرات شما هستیم.
در ادامه حتما بخوانيد: اپی گراف (Epigraph) چیست و چگونه می توان آن را نوشت؟