15 کلمه سخت انگلیسی؛ کلمات حاوی معانی متناقض

شاید برای بسیاری از افراد خواهان یادگیری زبان انگلیسی و یا حتی مترجمین، جمله‌ای مانند "?Can you feel a color"، نوعی مفهوم متضاد را به ذهنشان القاء کند. احتمالا آنها این جمله را تحت عنوان "آیا شما می‌توانید رنگ را احساس کنید؟" ترجمه می‌نمایند. قطعا هر کسی می‌تواند رنگ را احساس کند، اما به احتمال زیاد منظور از این عبارت چیزی نیست که آنها تصور می‌کنند. با زدن یک مثال منظورمان را بیشتر توضیح خواهیم داد.

در زبان انگلیسی می‌توانید بگویید که یک رنگ "blue (آبی)" است؛ یا شاید ترجیح دهید تا از یک واژه مترادف دقیق‌تر مانند "indigo (نیلی)" یا "teal (کله غازی)" استفاده نمایید. برای بیان غمگین بودن از واژه‌ای مثل "sad (ناراحت)" می‌توانید بهره بگیرید، یا شاید بخواهید برای مشخص نمودن حس درونی‌تان بگویید که حس می‌کنید "down in the dumps (بی‌حوصله و پکر)" یا "depressed (افسرده)" هستید.

برای ابراز احساسات غمگینانه می‌توانید از واژه blue نیز استفاده کنید و بگویید که "feeling blue (حس غمگین بودن دارید)". همانطور که ملاحظه می‌نمایید کلمه blue دارای دو معنی است: هم به رنگ آبی اشاره دارد، و هم برای بیان حس غم و ناراحتی به‌ کار برده می‌شود. بسیاری از کلمات انگلیسی مانند blue بیش از یک معنی دارند.

با این حال گاهی‌اوقات کلمه‌ای با گذشت زمان آنقدر تغییر می‌کند که در نهایت به دو معنی کاملاً متضاد می‌رسد. هر چند که این وضعیت خیلی کم پیش می‌آید؛ اما هنگامیکه چنین حالتی روی دهد، باید هر دو معنی را بدانید تا بفهمید که از کدام معنی باید استفاده نمایید. 15 کلمه و عبارت زیر کاربردهای بسیار زیادی دارند؛ اما هر کدام از دو تعریف کاملاً متفاوت برخوردار هستند. با شبکه مترجمین راستین همراه شوید تا ببینید هر دو معنی این کلمات سخت انگلیسی را می‌دانید یا خیر.

 

چرا زبان انگلیسی گاهی اینقدر گیج‌کننده است؟

زبان انگلیسی از بسیاری از زبان‌های دیگر تشکیل شده است. در این زبان کلماتی با ریشه‌های لاتین و یونانی وجود دارد، برخی از کلمات از زبان فرانسوی وام گرفته شده‌اند و بسیاری از کلمات دیگر این زبان مدام در حال تغییرند.

زبان انگلیسی در طول سالیان متوالی به بلوغ رسیده است. معنی بعضی از کلمات در این زبان تغییر کرده، در حالیکه برخی از کلمات کاملاً ناپدید شده‌اند. یعنی اگر اندکی به زمان گذشته برگردید ممکن است با زبان دیگری مواجه شوید. بنابراین جای تعجب نیست که چرا زبان انگلیسی امروزه می‌تواند تا این اندازه گیج‌کننده باشد.

امروزه به لطف اینترنت و فضای مجازی، زبان انگلیسی سریعتر از هر زمان دیگری در حال تغییر است، چرا که مدام کلمات جدیدی به آن افزوده می‌شود. مثلا کلمه literally اغلب به اشتباه مورد استفاده قرار می‌گیرد. بسیاری از مردم از این کلمه به شکلی نادرست استفاده می‌نمایند، به طوریکه امروزه معنای اشتباه این کلمه پذیرفته شده است. حتی بسیاری از فرهنگ‌های لغت هم معانی نادرست را به جای معنی صحیح معرفی می‌کنند.

اگر قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارید، فراموش نکنید که کلمات و معانی آنها همیشه در حال تغییر هستند. هر چند این امر ممکن است گاهی‌اوقات یادگیری را دشوارتر کند؛ اما ممکن است آن را بسیار جالب‌تر هم نماید.

 

چرا معانی متضاد در زبان انگلیسی وجود دارند؟

زبان انگلیسی پر از تناقض است: یعنی حاوی مفاهیمی است که گاهی با یکدیگر مغایرند. برخی از آنها مضحک به نظر می‌آیند، در حالیکه بعضی دیگر باعث مختل شدن روند یادگیری زبان انگلیسی می‌شوند. مثلا چرا ما باید در parkway (باغ راه) رانندگی کنیم، اما در driveway (جاده اختصاصی) پارک نماییم؟ طبیعتا کسی همچین کاری انجام نمی‌دهد؛ ما در parkway (بزرگراه) رانندگی می‌کنیم و ماشین خودمان را در driveway (محوطه اختصاصی جلوی پارکینگ منزل) پارک می‌نماییم.

اگر به تاریخچه کلمات drive (رانندگی کردن) و park (پارک نمودن) نگاهی بیندازید، متوجه می‌شوید که این کلمات در طول سال‌ها تغییر کرده‌اند. کلمه parkway حتی قبل از وجود اتومبیل‌‌ها نیز با مقاصد متفاوتی به کار گرفته می‌شد، و عبارت driveway به عنوان بخش‌های باریک و بلند از جاده‌های اصلی مورد استفاده قرار می‌گرفت که همان معنی جاده اختصاصی را در زبان فارسی می‌توان برای آن لحاظ کرد. اما این دو عبارت هنوز هم گیج‌کننده و متناقض هستند.

بعضی اوقات کلمات سخت زبان انگلیسی آنقدر با خودشان تناقض دارند که به ضد خود تبدیل می‌گردند. واژگانی که دارای معانی متضادی هستند، معمولاً "contronyms" یا "خود ضد و نقیض (auto-antonyms)" نامیده می شوند؛ بنابراین می‌توان از این واژگان در معانی متضاد استفاده کرد. حال چرا این اتفاق می‌افتد؟ دلایل زیادی وجود دارد که باعث می‌شوند از یک کلمه دو معنای کاملاً متضاد استنتاج شود؛ اما در حالت کلی می‌توان به سه احتمال زیر اشاره نمود:

  • واژه از دو کلمه با ریشه متفاوت حاصل شده است. بعضی‌اوقات به این دلیل کلمات دو معنای متفاوت دارند که در اصل دو کلمه متفاوت بوده‌اند. مثلا کلمه bound (مرز) زبان انگلیسی حاصل ترکیب تعدادی از کلمات آلمانی و فرانسوی است؛ مثل ترکیب کلمه آلمانی buan (ساکن شدن یا زندگی کردن) و کلمه bindan انگلیسی قدیم (مقید شدن).
  • کلمه از معانی متعدد ریشه اصلی خود بهره می‌گیرد. به واژه to leave که امروزه معنی "ترک کردن" می‌دهد، توجه کنید تا این مسئله را درک نمایید. این کلمه از واژه انگلیسی قدیم lǣfan مشتق شده است که در ایام گذشته برای اشاره به "دادن چیزی به کسی (to give to someone)" یا "ماندن در جای خود (to remain in place)" به کار می‌رفت.
  • کلمات به قدری بد به کار رفته‌اند که معنای واقعی آنها تغییر کرده است. کلماتی مانند literally و nonplussed (کلمات شماره 1 و 2 زیر) با تغییر معنا مواجه گردیده‌اند، زیرا مکرراً اشتباه به کار رفته‌اند.

بهترین راه برای به خاطر سپردن کلمات متضاد این است که بلافاصله استفاده کردن از آنها را شروع کنید. پذیرش این واقعیت که این کلمات مضحک هستند و وارونه به نظر می‌آیند، باعث می‌شود تا به خاطر سپردن آنها راحت باشد. وقتی چیزهایی عجیب به نظر برسند، مغز ما راحت‌تر آنها را به خاطر می‌آورد. اگر قبلا گفتار ما در مورد حقایق جالب زبان انگلیسی را مطالعه کرده باشید، احتمالا موارد عجیب هنوز در ذهن شما باقی مانده است.

 

15 کلمه سخت انگلیسی که معانی متناقض دارند، کدامند؟

از طریق متن می‌توانید حدس بزنید که معنی مورد نظر کلمه کدام است. متن‌ها شامل کلمات و جمله‌های دیگری هستند که حتی نحوه گفتن جملات را نیز شامل می‌شوند. لیست زیر حاوی کلمات و عباراتی در زبان انگلیسی است که معنایی متضاد دارند. بنابراین سعی کنید حتماً هر دو معنی را فرا بگیرید.

 

1. Literally (به معنای واقعی کلمه یا بیان حالت اغراق آمیز)

این کلمه در اصل به معنای چیزی دقیق بوده و نقطه مقابل کلمه figuratively (به طور مجازی) قرار می‌گیرد. امروزه به دلیل اینکه این کلمه مرتباً بد به کار رفته است؛ از آن برای اغراق، و بزرگتر و مهمتر نشان دادن چیزی نیز استفاده می‌شود.

معنی شماره 1: دقیق بودن مد نظر است؛ نه اغراق آمیز بودن.

There were literally thousands of butterflies flying all around us.

هزاران پروانه به معنای واقعی کلمه در اطراف ما پرواز می‌کردند.

واژه Literally در این جمله به این معناست که اگر کسی همه پروانه‌ها را شمرده باشد، واقعاً هزاران پروانه در آن اطراف وجود داشته‌اند.

معنی شماره 2: برای تأکید بر اغراق آمیز بودن به کار می‌رود و لزوماً معنای صحیحی ندارد.

That is literally the ugliest bag in the world.

این کیف به راستی زشت‌ترین کیف در جهان است.

به احتمال زیاد کیف‌های دیگری هم در جهان وجود دارند که از این کیف زشت‌تر باشند؛ بنابراین این کیف حقیقتاً زشت‌ترین کیف در جهان نیست.

 

2. Nonplussed (بهت زده بودن یا متعجب نشدن)

کلمه Nonplussed از یک کلمه لاتین به معنای "نه بیشتر (no more)" گرفته شده است. این واژه برای بیان حالتی به کار می‌رود که در آن شخص نه می‌تواند حرف بزند و نه قادر به انجام دادن کاری خواهد بود؛ مانند زمانیکه چیزی شخص را بسیار گیج و دستپاچه کرده است، و نمی‌داند چگونه واکنش نشان دهد. بعضی از مردم به دلیل وجود پیشوند منفی "non" این کلمه را اشتباه متوجه می‌شوند و آن را با عبارت "not surprised (متعجب نشدن)" اشتباه می‌گیرند. با این حال هر دو این معانی طی سالیان به وجود آمده‌اند.

معنی شماره 1: شدیداً متعجب و حیرت زده.

He was nonplussed at seeing his cat chase the neighbor’s dog up a tree.

او از دیدن گربه‌اش که در بالای درخت توسط سگ همسایه تعقیب می‌شد، مات و مبهوت گشته بود.

معنی شماره 2: متجب نشدن یا ابدا تحت تأثیر قرار نگرفتن (این معنی بیشتر در انگلیسی آمریکایی مورد استفاده قرار می‌گیرد).

The surprise birthday party left him nonplussed; he had known about it for a week already.

او جشن تولید غافلگیرانه‌اش را ترک کرد، بدون اینکه ابدا تحت‌ تأثیر قرار بگیرد؛ چرا که از هفته قبل می‌دانست که قرار است این جشن تولد برگزار شود.

 

3. Left (ترک کردن یا باقی ماندن)

احتمالاً همیشه از کلمه Left استفاده کرده‌اید، بدون اینکه واقعاً متوجه شوید که با چه کلمه‌ متناقضی روبرو هستید. این واژه زمان ماضی فعل "to leave (ترک کردن)" است. شما زمانی از این کلمه استفاده می‌کنید که خانه خود را ترک کرده‌اید یا از مکانی دور می‌شوید؛ اما وقتی کلیدهای خود را در خانه جا می‌گذارید و می‌دانید که کلیدهایتان در همان مکان باقی مانده‌اند، باز هم می‌توانید از این واژه استفاده نمایید.

معنی شماره 1: عزیمت کردن، از مکانی دور شدن.

He left his house at 6 in the morning to be on time for his flight.

او از ساعت 6 صبح خانه‌اش را ترک کرد تا به موقع به پروازش برسد.

معنی شماره 2: باقی ماندن، چیزیکه از جای خود حرکت نکرده است.

He missed his flight because he had accidentally left his passport in his bedroom.

او از پروازش جا ماند، چرا که تصادفاً پاسپورت خود را در اتاق خوابش جا گذاشته بود.

 

4. Refrain (اجتناب کردن یا تکرار نمودن یک عبارت)

معمولاً این کلمه زمانیکه شخص قصد دارد تا از انجام کاری اجتناب کند به کار می‌رود. اگر شما بخواهید تا از اظهارنظر درباره کفش‌های بسیار بد دوستتان اجتناب نمایید به احتمال زیاد از این کلمه در زبان انگلیسی استفاده می‌کنید. این کلمه در معنای متضاد به معنی انجام مکرر کاری است. این کلمه از دو ریشه متفاوت نشات می‌گیرد؛ بنابراین از نظر فنی، این کلمه یک واژه هم آوا به حساب می‌آید (یعنی دو کلمه‌ای که به صورت یکسان هجی می‌شوند و دارای یک آوا هستند، اما معانی مختلفی دارند).

معنی شماره 1: اجتناب کردن از انجام کاری.

Please refrain from making noise during the concert.

لطفاً در هنگام برگزاری کنسرت از ایجاد سر و صدا اجتناب کنید.

معنی شماره 2: خط یا عبارتی که در یک شعر یا آهنگ تکرار می‌شود.

 

5. Bound (مقید شدن یا حرکت به سمت مقصد)

اگر در حوزه ترجمه مقاله عمران کار کرده باشید، به احتمال زیاد با واژه Bound برخورد کرده‌اید. در صورتیکه معنی دوم این واژه هم‌ آوا را ندانید، شکل ترجمه از دست شما خارج می‌شود و معنی مقید شدن و یا حرکت به سمت مقصد را به درستی در متن لحاظ نخواهید کرد. در واقع این حادثه محصول اشتباه گرفتن دو واژه هم آوا است که در قالب واژگانی مشابه در جمله قرار می‌گیرند؛ در حالیکه دو معنی این کلمه از دو ریشه متفاوت ناشی می‌شود.

معنی شماره 1: محدود شدن و در جای خود نگه داشته شدن.

He’s bound to his city because of his excellent job. I don’t think he’ll ever move away.

او به دلیل شغل عالی خود به این شهر مقید شده است. فکر نمی کنم هرگز از اینجا دور شود.

معنی شماره 2: حرکت به سمت مقصد.

She’s bound for college this weekend, so we’re loading up the car on Friday afternoon.

او آخر هفته به سمت دانشگاهش حرکت می‌کند، بنابراین ما جمعه بعد از ظهر وسایلمان را بار ماشین می‌کنیم.

 

6. Overlook (نظارت نمودن یا چشم پوشی کردن)

اگر اجزاء این کلمه را از هم جدا کنید، متوجه می‌شوید که چرا واژه Overlook دو معنای متفاوت دارد. احتمالا شما با همان معنی نخست آن یعنی "نظارت کردن" آشنا باشید؛ اما جالب است بدانید که معنای دوم این کلمه از قرن پانزدهم به بعد باب شده است. مردم از آن زمان از این کلمه در معنای "انتخاب کردن چیزی برای ندیدن" نیز استفاده می‌کنند.

معنی شماره 1: نظارت کردن و مراقبت از چیزی.

His job is to overlook the construction site and make sure everyone remains safe.

شغل او مراقبت از سایت ساختمانی و مطمئن شدن از این است که همه در امنیت کامل هستند.

معنی شماره 2: بی‌توجهی کردن یا عدم دیدن چیزی.

Because he overlooked a big safety hazard, the construction had to be started over.

وی یک خطر بزرگ امنیتی را نادیده گرفته است، بنابراین ساخت و ساز باید دو مرتبه آغاز شود.

 

7. Dust (حذف گرد و خاک یا افزودن آن)

این کلمه می‌تواند هم به معنی پاک کردن گرد و خاک باشد، و هم معنای افزودن چیزی به مخاطب القاء کند. ممکن است در حال پختن کیک و ریختن شکر بر روی آن یا گردگیری کردن قفسه‌ها بخواهید از واژه Dust به طریق مختلفی در جمله استفاده نمایید. پس معنی آن را دقیقا بدانید تا بتوانید در هنگام ترجمه انگلیسی به فارسی متون دقیقا آن را مدیریت نمایید.

معنی شماره 1: افزودن (پاشیدن) ذرات کوچک به یک سطح.

The policemen dusted the crime scene for prints.

مأموران پلیس جهت ثبت صحنه جرم، مقداری پودر به آن پاشیدند.

معنی شماره 2: به معنی حذف ذرات کوچک از یک سطح.

My mother is a clean freak; she dusts our tables and shelves at least twice a day.

مادرم بسیار وسواسی است؛ او میزها و قفسه‌ها را حداقل دو بار در روز گردگیری می‌کند.

 

8. Custom (عرف یا سفارشی)

این کلمه معمولاً به معنای چیزی است که در یک فرهنگ خاص مرسوم است، و امری طبیعی و مورد انتظار محسوب می‌شود. همچنین اگر وسیله یا کالایی به صورت سفارشی ساخته شده باشد، می‌توان از همین کلمه custom برای اشاره به آن استفاده نمود. اگر بخواهیم به دلیل ایجاد این تفاوت معنایی اشاره کنیم، باید ریشه آن را در پذیرفته شدن واژگان و اصطلاحات مختص آمریکایی در زبان انگلیسی جستجو نماییم.

معنی شماره 1: رفتارهای معمولی که بسیاری از افراد در جامعه به نمایش می‌گذارند.

Taking off your shoes when entering the house is not only a custom, it’s also polite.

درآوردن کفش در هنگام ورود به خانه نه تنها امری مرسوم است، بلکه کاری مؤدبانه هم محسوب می‌شود.

معنی شماره 2: ساخته شده به شکلی خاص، سفارشی، یک نوع منحصر به فرد و تک از چیزی.

This violin was custom-made for the famous violinist who has really small hands.

این ویولن به صورت سفارشی برای ویولونیست مشهوری که دست‌های واقعاً کوچکی دارد، ساخته شده است.

 

9. Either (یکی از دو تا یا هر دو)

کلمه either یک کلمه جالب است؛ زیرا تعریفی که ما فکر می کنیم بهترین معنی برای آن است، کاملاً درست نیست. این کلمه از یک واژه انگلیسی قدیم به معنای both (هر دو) یا each (هر یک) گرفته شده است. وقتیکه از این کلمه در معنای "هر دو" استفاده می‌گردد، در واقع معنای اصلی خود کلمه به کار گرفته می‌شود.

معنی شماره 1: یکی یا دیگری.

You can choose between eating either this chicken meal or that beef one.

بین خوردن مرغ یا گوشت گاو در این وعده غذایی می‌توانید یکی را انتخاب کنید.

معنی شماره 2: هر دو.

There’s traffic on either side of the road.

بر روی هر دو طرف جاده، ترافیک وجود دارد.

 

10. Original (اصیل یا چیزی جدید)

وقتی یک ایده بکر دارید، در این صورت ایده شما، ایده جدیدی به حساب می‌آید که قبلاً به ذهن هیچکسی خطور نکرده است. اما زمانیکه از یک چیز اصیل صحبت می‌کنید، ممکن است به چیزی قدیمی اشاره داشته باشید که مدت‌هاست وجود دارد. با کمال تعجب برای اشاره به هر دو موضوع در زبان انگلیسی از یک واژه یکسان استفاده می‌گردد. در این زبان وقتی original به کار برده می‌شود، به معنای اولین است؛ حال چه منظورمان اولین کپی از یک سند باشد و چه اولین ایده عالی که به ذهن خطور می‌کند.

معنی شماره 1: چیزی قدیمی که بدون تغییر باقی‌مانده است.

I liked the original version of the movie better, not the remake.

من نسخه اصلی این فیلم را بیشتر دوست داشتم تا نسخه بازسازی شده آن را.

معنی شماره 2: چیزی جدید و منحصر به فرد.

I had an original idea for a company, but I have no money to start it.

من یک ایده بکر برای این شرکت داشتم، اما پولی برای شروع آن ندارم.

 

11. Hold up (مانع شدن یا ادامه دادن)

این عبارت در واقع سه معنی دارد که فقط دو مورد از آنها متناقض هستند. کلمه "To hold up" می‌تواند به معنای جلوگیری از چیزی یا پشتیبانی از آن باشد. این معانی زمانی مفهوم دارند که شما مفهوم اصلی این کلمه را در نظر بگیرید. وقتی بخواهید به کسی در حل مشکلاتش کمک کنید، طبیعتا دارید از وی حمایت می‌نمایید؛ پس از hold up استفاده کنید. وقتی مانع افتادن شخصی از جایی می‌شوید و او را از افتادن نجات می‌دهید؛ ملزم به استفاده از کلمه hold up هستید.

این عبارت از نظر فنی یک معنی دیگر هم دارد: به معنای سرقت از مکانی مانند بانک. ممکن است قبلاً این واژه را از یک فیلم شنیده باشید، جاییکه دزدان با اسلحه یک بانک را سرقت می‌کنند (hold up the bank). در این حالت می‌توان گفت که سارقین از ادامه فعالیت عادی بانک جلوگیری کرده‌اند؛ اما این یک مورد کاملاً خاص است. در ضمن از این عبارت به عنوان یک اسم به معنی robbery (سرقت) نیز گاها استفاده می‌شود، هر چند که کاربرد این کلمه با این معنی تقریباً منسوخ شده است.

معنی شماره 1: قوی ماندن و ادامه دادن با وجود مشکلات.

The tree held up to the rough hurricane winds, but the house was wrecked.

درخت در برابر تند بادهای سهمگین مقاومت کرد، اما خانه تخریب شد.

معنی شماره 2: برای جلوگیری از ادامه یک کار.

What’s the hold up? Can we please get going—I’m in a rush.

چه مانعی وجود دارد؟ آیا می‌توانم راهم را ادامه دهم؛ من عجله دارم.

 

12. Back up (حمایت کردن یا دور شدن)

اگر جمله I’ve got your back به صورت تحت‌اللفظی یا توسط نرم‌افزارها ترجمه گردد، عبارت "من پشت شما هستم" به دست خواهد آمد. با این حال این جمله به معنای این است که "من به شما کمک خواهم کرد"؛ این عبارت می‌تواند در توضیح دلیل پشتیبانی از کسی به شما کمک نماید. یا اینکه می‌توانید از این کلمه در معنای واقعیش استفاده کنید: یعنی دور شدن از چیزی.

معنی شماره 1: کمک یا حمایت از کسی با دادن اطلاعات اضافی به او.

If Ms. Ahmadi doesn’t believe you when you tell her that your dog ate your homework, I’ll back you up. I’ll tell her how your dog chews on paper all the time.

اگر خانم احمدی، حرف تو مبنی بر اینکه سگ برگه‌های تکالیفت را خورده است، باور نکرد؛ من از تو حمایت می کنم. من به او خواهم گفت که چگونه سگت دائماً برگه‌ها را می‌جوید.

معنی شماره 2: عقب رفتن یا دور شدن.

I backed up slowly to get away from the growling dog.

آهسته عقب رفتم تا از سگی که می‌غرید، فاصله بگیرم.

 

13. Throw out (دور انداختن یا پیشنهاد کردن)

کلید درک این عبارت کلمه throw یا مترادف بعضا استفاده شده از آن، یعنی toss است. وقتی چیزی را پرتاب می‌‌نمایید، در واقع دارید آن را از خودتان دور می‌کنید. به همین دلیل است که پرتاب کردن چیزی می‌تواند به معنای انداختن آن در زباله‌ها یا پرتاب کردن آن به هوا به منظور خبردار کردن دیگران مثل دادن یک ایده باشد.

معنی شماره 1: دور ریختن چیزی، قرار دادن کالایی در زباله.

I threw out my old socks because they had holes in them.

جوراب‌های قدیمی‌ام را دور انداختم، چون سوراخ شده بودند.

معنی شماره 2: پیشنهاد کردن، ارائه ایده‌ای جدید.

When we had our brainstorming meeting, I threw out some new ideas that the boss liked.

زمانیکه جلسه ایده‌پردازی داشتیم، من ایده‌های جدیدی ارائه کردم که رئیس شرکت از آنها استقبال نمود.

 

14. Go off (به صدا درآمدن یا متوقف شدن)

معنی کلمه off کاملاً روشن است؛ این کلمه به معنی بسته شدن و کار نکردن است، و متضاد on به حساب می‌آید. در انگلیسی بریتانیایی در هنگام اشاره به غذای فاسد یا خراب شده از عبارت to go off استفاده می‌شود. همچنین در زمان به صدا در آمدن زنگ یا هنگام منفجر شدن بمب می‌توان از go off استفاده کرد. در واقع این تعریف به اسلحه گرم یا چیزهایی مانند مواد منفجره و یا صدای زنگ ساعتی که شما را از خواب بیدار می‌کند، محدود می‌گردد.

معنی شماره 1: کلمه off به خودی خود به معنی بستن یک چیز یا توقف یک کار است.

It’s really dark in my room at night when the light is off.

شب هنگام وقتی لامپ اتاقم را خاموش می‌کنم، اتاقم واقعاً تاریک می‌شود.

معنی شماره 2: عبارت to go off به معنای شروع یک کار یا به صدا در آمدن یک وسیله است.

I didn’t hear my alarm when it went off this morning, so I was late to work.

امروز صبح صدای زنگ ساعتم که به صدا درآمده بود را نشنیدم؛ بنابراین دیر به سر کار رسیدم.

 

15. Wound up (هیجان زده شدن یا پایان یافتن چیزی)

قبل از اینکه جریان الکتریسیته به وجود بیاید، خیلی چیزها به واسطه چرخ‌دنده‌ها کار می‌کردند. باید برای فعال نگهداشتن چرخ‌دنده‌ها به چرخاندن (wound up) آنها نیاز بود. در زبان انگلیسی در هنگام هیجان زده شدن اینگونه تعبیر می‌شود که کسی دنده‌های خود را به منظور تحریک کردن یک نفر حرکت داده باشد؛ پس در حالت صفت، کلمه wound up به معنای هیجان زده شدن نیز معنی دارد. در واقع فعل to wind از همان ریشه wander حاصل می‌شود که تعریف سوم این واژه را بیان می‌کند.

معنی شماره 1: چرخاندن یک دستگیره به منظور شروع به کار یا کوک کردن یک وسیله.

The last time I wound up my old clock was yesterday at noon. I have to wind it up every day or two, otherwise it stops working.

آخرین باری که ساعت قدیمی‌ام را کوک کردم، دیروز ظهر بود. مجبور بودم هر روز یک یا دو بار آن را کوک کنم، در غیر این صورت کار نمی‌کرد.

معنی شماره 2: هیجان زده شدن یا ناراحت شدن از چیزی.

The children will be completely wound up if you let them eat all of that candy today.

اگر امروز اجازه بدهید بچه‌ها همه آب‌نبات‌ها را بخورند، خیلی هیجان زده می‌شوند.

معنی شماره 3: برای پایان دادن.

I originally thought I’d come back home, but I wound up staying at Sarah’s house last night.

در ابتدا فکر می‌کردم که می‌خواهم به خانه برگردم؛ اما نهایتاً دیشب در خانه سارا ماندم.

 

خسته نباشید. اگر از اول تا آخر این مقاله طولانی را مطالعه کرده‌اید از شما تشکر می‌کنیم. امیدواریم این کلمات در طول یادگیری زبان انگلیسی و یا کار کردن در صنعت ترجمه به شما کمک کنند. اگر واژه‌های دیگری می‌شناسید که اینگونه معانی متناقض دارند، می‌توانید آنها را با ما در قسمت ثبت نظرات به اشتراک بگذارید. همین امروز از این کلمات و عبارات استفاده نمایید تا دیگر احساس نکنید که آنها خیلی دشوار هستند.