رایج ترین رنگ ها در زبان انگلیسی + معرفی 8 اصطلاح رنگی

وقتی صحبت از رنگ ها در زبان انگلیسی به میان می‌آید؛ تقریباً همه افراد با رنگ‌های اولیه مثل Red ،Orange ،Yellow و غیره آشنایی دارند. اما به غیر از این موارد می‌توان به دنیایی از رنگ‌ها در این سیستم ارتباطی اشاره نمود که شاید هنوز حتی اسم آنها را نیز نشنیده‌ باشید.

به همین دلیل ما در این گفتار شبکه مترجمین راستین قصد داریم تا به توصیف این رنگ‌های منحصر به فرد در زبان انگلیسی بپردازیم. در ضمن می‌خواهیم برخی اصطلاحات رنگارنگ انگلیسی را نیز مورد بررسی قرار دهیم. پس اگر آماده‌اید دایره لغات خود را رنگی کنید؛ با ما همراه باشید.

 

رنگ ها به زبان انگلیسی

کلمات رنگی زیادی برای توصیف احساسات، علایق، ویژگی‌ها و مواردی این چنینی در زبان انگلیسی وجود دارند که در ادامه به مرور کلی آنها خواهیم پرداخت.

 

1. Red (قرمز)

قرمز رنگ پر جنب و جوشی است که نشان دهنده ویژگی‌های زیادی مانند اشتیاق، عصبانیت و شجاعت است. اگر با گفتن کلمه Red نمی‌توانید آنطور که باید منظور خود را توصیف کنید؛ می‌توانید از کلمات زیر استفاده نمایید.

  • Ruby (یاقوتی)
  • Crimson (زرشکی)
  • Cherry (قرمز روشن)
  • Scarlet (قرمز متمایل به نارنجی)
  • Wine (شرابی)

 

2. Orange (نارنجی)

به عقیده بسیاری از افراد، نارنجی رنگ آفتاب و روشنی است. این رنگ که تداعی کننده میوه پرتغال است؛ بیانگر شادی، گرما و انرژی است. از کلمات زیر نیز می‌توانید برای توصیف این حالت استفاده کنید.

  • Fire (آتشین)
  • Apricot (گلبهی روشن)
  • Marmalade (مارمالادی)
  • Tiger (نارنجی پر رنگ)
  • Tangerine (نارنجی به رنگ پوست نارنگی)

 

3. Yellow (زرد)

تا حالا چند بار شنیده‌اید که Yellow را با Lemon (لیمویی) مقایسه کرده‌اند؟ این رنگ زیبا نشان دهنده طراوت و مثبت بودن است، و با کلمات زیر نیز می‌توانید آن را توصیف کنید.

  • Honey (عسلی)
  • Canary (زرد قناری)
  • Gold (طلایی)
  • Pineapple (آناناسی)
  • Bumblebee (زنبوری؛ توصیف چیزی با زمینه زرد و نوارهای سیاه رنگ)

 

4. Green (سبز)

سبز رنگ طبیعت، سلامتی و شادابی است؛ اما با پول و حسادت نیز در ارتباط می‌باشد. به همین دلیل شایسته است که این رنگ چند وجهی را با شیوه‌های مختلف توصیف کنیم؛ مثل:

  • Shamrock (سبز شبدری)
  • Emerald (سبز روشن)
  • Lime (زرد مایل به سبز)
  • Seafoam (سبز لجنی)
  • Juniper (سبز سرو کوهی)

 

5. Blue (آبی)

آبی رنگ آرامش و اعتماد است (هر چند گاهی اوقات نشان دهنده غم می‌باشد). با این حال تنها با کلمه Blue در زبان انگلیسی نمی‌توانید این حس را منتقل نمایید.

  • Azure (لاجوردی)
  • Navy (سرمه ای)
  • Cerulean (آبی نیلگون)
  • Cobalt (کبالتی)
  • Sapphire (کبود)

 

رنگ های زبان انگلیسی

 

6. Purple (بنفش)

رنگ سلطنتی بنفش نه تنها با تجمل، بلکه با قدرت نیز در ارتباط است؛ ولی تنها کلمه Purple برای توصیف این موارد کافی نیست. نگران نباشید؛ چون می‌توانید از کلمات زیر نیز برای توصیف این رنگ زیبا بهره بگیرید.

  • Violet (بنفش روشن)
  • Magenta (سرخابی)
  • Lilac (یاسی)
  • Grape (ارغوانی)

 

7. Pink (صورتی)

رنگ صورتی برای بسیاری از افراد به معنی عشق، دوستی و محبت است. اما در زبان انگلیسی چندین کلمه دیگر این رنگ زیبا و شاد را توصیف می‌کنند که عبارتند از:

  • Fuschia (قرمز مایل به صورتی)
  • Strawberry (صورتی توتی)
  • Rosewood (چوب رز)
  • Flamingo (صورتی فلامینگو)

 

8. Brown (قهوه ای)

رنگ قهوه ای بیشتر اوقات نادیده گرفته می‌شود؛ شاید به این دلیل که به اندازه رنگ‌های فوق سرزنده نیست. با این حال قهوه ای همیشه رنگ امنیت، انعطاف پذیری و ایمنی محسوب می‌شود. چند کلمه زیر نیز هر کدام به نحوی این رنگ فوق العاده را توصیف می‌کنند.

  • Mocha (قهوه ای مایل به شکلاتی)
  • Gingerbread (قهوه ای نان زنجبیلی)
  • Coffee (قهوه ای روشن)
  • Cinnamon (دارچینی یا قهوه ای مایل به زرد)

 

9. Black (مشکی)

مشکی رنگ رمز و راز، قدرت و پیچیدگی است. از کلمات زیادی برای توصیف این سایه رنگ تیره استفاده می‌شود که برخی آنها به شرح زیر هستند.

  • Midnight (شبرنگ)
  • Onyx (اونیکس؛ قهره ای تیره و سیاهی بوده که غالباً با شیارهای سفید رنگ همراه است)
  • Raven (مشکی براق)
  • Oil (نفتی)
  • Obsidian (ابسیدین)

 

10. Grey (خاکستری)

وقتی به رنگ خاکستری فکر می‌کنید؛ چه چیزی به ذهنتان می‌رسد؟ احتمالاً آن را با بدخلقی و شاید بی‌حالی و کسلی ارتباط می‌دهید. این رنگ خارق العاده صرفنظر از این معانی، با کلمات زیر نیز توصیف می‌شود.

  • Ash (خاکستری رنگ)
  • Silver (نقره ای)
  • Smoke (دودی)
  • Graphite (گرافیتی)
  • Pewter (پیوتر؛ رنگی به مانند مس و سرب)

 

11. White (سفید)

رنگ سفید بیشتر اوقات رنگ مثبتی قلمداد می‌شود، و نماد معصومیت و معنویت است. در عین حال توصیف کننده سادگی است. شاید چیزهای جالبی در مورد آن وجود نداشته باشد؛ اما جالب است بدانید که برای توصیف این رنگ از کلمات زیر نیز استفاده می‌شود.

  • Eggshell (سفید پوست تخم مرغی)
  • Frost (سفید برفی)
  • Porcelain (سفید رنگ پریده)
  • Cream (شیری)
  • Ivory (سفید مایل به زرد)

 

اصطلاحات انگلیسی مرتبط با رنگ ها

حال که با کلمات مختلف توصیف کننده رنگ ها در زبان انگلیسی آشنا شدید؛ بیایید با هم برخی از اصطلاحات رنگارنگ را در زبان انگلیسی مرور کنیم.

1. Caught red-handed (متوجه انجام کار بدی شدن یا مچ کسی را گرفتن)

My daughter told me she hadn’t stolen any cookies from the kitchen, but I caught her red-handed!

دخترم به من گفت که هیچ شیرینی از آشپزخانه ندزدیده است؛ اما من مچ او را گرفتم!

2. Red flag (علامت خطر، هشدار وجود یک خطر یا مشکل)

I don’t think her boyfriend is a good guy; there are so many red flags.

به نظر من دوست پسر او مرد خوبی نیست؛ من چیزهای بد زیادی از او دیده‌ام.

3. Green with envy (به شدت حسود)

When she saw her neighbour’s new car, she felt green with envy.

وقتی ماشین جدید همسایه‌اش را دید؛ به شدت حسادت کرد.

4. Out of the blue (به شکل غیر منتظره و بدون هیچ اخطاری)

I’m not sure what’s wrong with me. I felt fine this morning, but then got sick out of the blue!

مطمئن نیستم چه بلایی سرم آمده است. امروز صبح حالم خوب بود؛ اما بعد از آن خیلی غیر منتظره، حالم بد شد!

5. Tickled pink (مسرور، خوشحال، از خوشحالی در پوست خود نگنجیدن)

My mom told me you’re coming to visit us next month! I’m just tickled pink.

مادرم به من گفت که ماه آینده به دیدن ما می‌آید! از خوشحالی در پوست خودم نمی‌گنجم.

6. White lie (دروغ مصلحتی)

My husband is a terrible cook but I always tell a little white lie and say I love his cooking. Actually I don’t want to hurt his feelings!

آشپزی شوهرم افتضاح است؛ اما من همیشه به دروغ مصلحتی می‌گویم که آشپزی او را دوست دارم. در واقع نمی‌خواهم احساسات او جریحه‌دار شود.

7. Black sheep (عضوی از خانواده یا گروه که با دیگران متفاوت است و احساس می‌کند کنار گذاشته شده یا به آن گروه تعلق ندارد)

Her sister is a lawyer, her brother is an accountant and both of her parents are doctors. She feels like the black sheep because she’s an artist.

خواهرش وکیل، برادرش حسابدار و پدر و مادرش هر دو پزشک هستند. اما چون او هنرمند است؛ احساس می‌کند با دیگران متفاوت است.

8. Grey area (وضعیت نامشخص)

Is it bad to steal bread to feed your starving family? There’s no easy answer to that – it’s a grey area.

آیا برای سیر کردن خانواده گرسنه خود می‌توان نان دزدید؟ هیچ پاسخی برای این سوال وجود ندارد؛ زیرا این وضعیت کاملاً محل ابهام است.

 

کلام پایانی

کلماتی که در این گفتار ذکر کردیم؛ تنها قطره‌ای از دنیای رنگارنگ رنگ‌ها هستند. در واقع هزاران رنگ و اصطلاح دیگر در زبان انگلیسی برای کشف شدن وجود دارند. حال که این کلمات و اصطلاحات عامیانه را یاد گرفته‌اید؛ می‌توانید از این پس دنیای خود را سرزنده‌تر و رنگارنگ‌تر کنید.